نی‌ نی سایت

خاطرات شیرین و عاشقانه بارداری: گزیده‌ای از تجربیات نی‌نی‌سایتی‌ها

دوران بارداری، سفری پر از عشق، انتظار و تغییر است. تجربه‌ای منحصر به فرد که هر مادری به شکلی متفاوت آن را لمس می‌کند. در این پست، به سراغ خاطرات نی‌نی‌سایتی‌ها رفته‌ایم و ۱۹ مورد از شیرین‌ترین و عاشقانه ترین لحظات بارداری‌شان را مرور می‌کنیم:

این تجربیات، دریچه‌ای هستند به دنیای مادرانه، پر از احساسات ناب و لحظاتی فراموش‌نشدنی:

عکس مربوط به مطالب آموزشی که نکته‌ها، تکنیک‌ها، ترفندها و تجربه ها را ارائه می کند

  • 💥اولین باری که صدای قلب کوچکش را شنیدم، انگار تمام دنیا در آن ضربان خلاصه شده بود.
  • 💥وقتی برای اولین بار تکان خوردنش را حس کردم، حس کردم دارم پرواز می‌کنم.
  • 💥شوهرم هر شب قبل از خواب، با جنینم حرف می‌زد و براش قصه می‌گفت.
  • 💥با هم رفتیم سونوگرافی و وقتی تصویرش رو دیدیم، هر دو اشک شوق ریختیم.
  • 💥وقتی لباس‌های کوچولوش رو می‌خریدیم، دلمون ضعف می‌رفت.
  • 💥شوهرم ویارونه‌هامو با عشق برام آماده می‌کرد.
  • 💥وقتی اسمشو انتخاب کردیم، انگار هویتش رو کامل کردیم.
  • 💥اتاقشو با چه ذوقی تزئین کردیم، هر وسیله‌ای یه دنیا خاطره داشت.
  • 💥وقتی شوهرم شکممو نوازش می‌کرد، حس می‌کردم تمام غم‌های دنیا از بین میره.
  • 💥آموزش‌های دوران بارداری رو با هم می‌دیدیم و کلی می‌خندیدیم.
  • 💥وقتی برای زایمان آماده می‌شدم، شوهرم دستامو گرفته بود و بهم انرژی می‌داد.
  • 💥اولین باری که بغلش کردم، حس کردم تمام دنیا رو دارم.
  • 💥وقتی بهش شیر می‌دادم، با تمام وجودم حس مادری رو لمس می‌کردم.
  • 💥شوهرم شب‌ها بیدار می‌موند و بهم کمک می‌کرد تا به بچه برسم.
  • 💥وقتی برای اولین بار خندید، انگار تمام دنیا روشن شد.
  • 💥با شوهرم برای آیندش برنامه‌ریزی می‌کردیم و کلی رویا می‌بافتیم.
  • 💥وقتی برای اولین بار غلت زد، انگار یه قهرمان رو دیدیم.
  • 💥وقتی برای اولین بار نشست، بهش افتخار کردیم.
  • 💥وقتی برای اولین بار گفت “مامان”، قلبم پر از عشق شد.

دوران بارداری، سفری است پر از چالش و زیبایی. قدر این لحظات را بدانیم و با عشق و صبوری، این مسیر را طی کنیم.

فراموش نکنیم که هر بارداری منحصر به فرد است و تجربه‌های متفاوتی را برای هر مادر به همراه دارد.



خاطرات عاشقانه بارداری: خلاصه تجربیات نی نی سایت

خاطرات عاشقانه بارداری: خلاصه تجربیات نی نی سایت

1. ویار عجیب و غریب، عشق پنهان من!

خیلی از خانم ها در نی نی سایت از ویارهای عجیبشون میگفتن.یکی عاشق بوی خاک شده بود، یکی ترشی لیته با بستنی میخواست!یه جورایی حس میکردم این ویارها یه جور زبون عشقه بین مادر و بچه، یه جور پیغام پنهان که فقط اونا میفهمن.یکی از کاربرا نوشته بود: “شوهرم میگفت تو بارداری دیگه خودت نیستی، یه آدم دیگه ای شدی!ولی من ته دلم خوشحال بودم که این تغییرات داره منو به مامان شدن نزدیک میکنه.“یه خانم دیگه تعریف میکرد: “یه بار نصف شب شوهرمو از خواب پروندم گفتم دلم خیارشور با مربا آلبالو میخواد!بیچاره با چه عشقی رفت برام خرید.

.

.“این ویارها سخت بودن، ولی یه جورایی شیرین هم بودن.انگار یه رابطه خاص و پنهانی بین من و کوچولوم داشت شکل میگرفت.شوهرم همیشه با خنده میگفت: “منتظرم ببینم ویار بعدی چیه!حدس بزنم جایزه داری!”این روزها با همه سختیاش، پر از عشق و خاطره بود.به نظرم ویار، یه جورایی نشون میده که بدن داره برای مهمون جدید آماده میشه، یه نشونه عشقولانه!

2. لگدهای ریز، اولین سلام عاشقانه

اولین لگدهای جنین، یه حس ناب و وصف نشدنیه. انگار یه پروانه کوچولو داره تو دلت بال میزنه. تو نی نی سایت همه از این لحظه به عنوان یه معجزه یاد میکردن. یکی نوشته بود: “شوهرم دستشو گذاشته بود رو شکمم که لگد بچمو حس کنه، یهو یه لگد محکم زد! شوهرم از ذوق گریه ش گرفت. “یه مادر دیگه میگفت: “وقتی استرس داشتم، با بچم حرف میزدم و شکممو نوازش میکردم، اونم با لگد جوابمو میداد. انگار میگفت مامان نگران نباش، من پیشتم. “این لگدها فقط یه حرکت ساده نبود، یه جور ارتباط عاشقانه بود. یه زبون مشترک بین من و جنین. شب ها قبل از خواب، منتظر لگدهای کوچولوش میموندم. یه جور لالایی عاشقانه بود برام. همیشه با خودم فکر میکردم، این کوچولو داره تو دل من رشد میکنه، چقدر این حس عجیبه!لگدها، یه یادآوری دائمی بودن که من دارم یه زندگی رو پرورش میدم.

3. سونوگرافی، دیداری دوباره با عشق

رفتن به سونوگرافی، مثل قرار عاشقانه بود. لحظه شماری میکردم تا دوباره ببینمش. تو نی نی سایت خیلی ها از استرس و ذوق سونوگرافی میگفتن. یه کاربر نوشته بود: “وقتی صدای قلب بچمو شنیدم، انگار دنیا رو بهم دادن. یه حس امنیت و آرامش عجیبی داشتم. “یه خانم دیگه میگفت: “شوهرم همیشه با من میومد سونوگرافی، اونم مثل من ذوق میکرد. با هم برای بچمون اسم انتخاب میکردیم. “دیدن تصویر کوچولوش روی مانیتور، یه حس باورنکردنی بود. انگار یه تیکه از وجودم داره اونجا تکون میخوره. هر بار بعد از سونوگرافی، با انرژی بیشتری به خونه برمیگشتم. یه جور تجدید قوا بود برای ادامه راه. همیشه از دکتر میپرسیدم همه چیز خوبه؟ و وقتی جواب مثبت میشنیدم، یه نفس راحت میکشیدم. سونوگرافی، یه فرصت بود برای دیدن عشق کوچولوم و شنیدن صدای قلبش.

4. خرید سیسمونی، آماده شدن برای استقبال از عشق

خرید سیسمونی، یه جور سرمایه گذاری عاشقانه بود. با هر خرید، بیشتر حس میکردم که دارم برای ورود یه فرشته آماده میشم. تو نی نی سایت همه از ذوق و سلیقه شون برای خرید سیسمونی میگفتن. یکی نوشته بود: “با شوهرم ساعت ها تو مغازه ها میچرخیدیم تا بهترین لباس ها و وسایل رو برای بچمون انتخاب کنیم. “یه مادر دیگه میگفت: “من خودم همه لباس های بچمو بافتم، خیلی حس خوبی داشت. انگار داشتم با عشق براش یه خونه گرم درست میکردم. “انتخاب رنگ و مدل لباس ها، یه تفریح شیرین بود. همه چیز باید قشنگ و مناسب باشه. چیدن وسایل توی کمد، یه جور آماده سازی برای ورود عضو جدید بود. یه حس نظم و ترتیب عاشقانه. همیشه با خودم فکر میکردم، این کوچولو قراره تو این لباس ها چه شکلی بشه؟خرید سیسمونی، یه تمرین برای مامان شدن بود، یه جور عشق ورزیدن به آینده.

5. نگرانی های شبانه، عشقی که نمی خوابد

نگرانی های شبانه، یه بخش جدانشدنی از بارداری بود. هر شب قبل از خواب، نگران کوچولوم بودم. تو نی نی سایت خیلی ها از این نگرانی ها میگفتن. یکی نوشته بود: “شب ها خوابم نمیبرد، همش میترسیدم اتفاقی برای بچم بیفته. با شوهرم تا صبح حرف میزدیم. “یه مادر دیگه میگفت: “هر وقت حس میکردم بچم تکون نمیخوره، قلبم میریخت. یهو با یه لگد کوچولو خیالمو راحت میکرد. “این نگرانی ها نشون میداد که چقدر این کوچولو برام مهمه. یه جور عشق بی قید و شرط بود. شب ها زیر پتو، باهاش حرف میزدم و براش قصه میخوندم. یه لالایی عاشقانه بود برای رفع نگرانی. همیشه با خودم دعا میکردم، خدایا بچمو سالم و سلامت به دنیا بیارم. نگرانی های شبانه، یه نشونه از عشق مادری بود، عشقی که هیچوقت نمیخوابه.

6. اسم انتخاب کردن، هدیه ای ماندگار از عشق

انتخاب اسم برای بچه، یه هدیه ماندگار از طرف پدر و مادر بود. ساعت ها بحث و تبادل نظر میکردیم تا یه اسم قشنگ پیدا کنیم. تو نی نی سایت خیلی ها از این چالش شیرین میگفتن. یکی نوشته بود: “من و شوهرم یه لیست بلند بالا از اسم ها تهیه کرده بودیم، آخرش یه اسمی رو انتخاب کردیم که هر دوتامون دوست داشتیم. “یه مادر دیگه میگفت: “اسم بچمو از روی اسم مادر بزرگم انتخاب کردم، یه جور ادای احترام به خاطرات بود. “اسم، یه هویت بود، یه نشونه از عشق و علاقه. باید یه اسمی انتخاب میکردیم که بهش بیاد. هر بار که اسمشو صدا میکردم، یه حس خاصی داشتم. انگار یه ارتباط قلبی بین من و اون برقرار میشد. همیشه با خودم فکر میکردم، این اسم قراره باهاش بزرگ بشه و زندگی کنه. انتخاب اسم، یه سرمایه گذاری معنوی بود، یه هدیه عاشقانه برای تمام عمر.

7. تغییرات بدن، نشانه های آشکار عشق

تغییرات بدن در دوران بارداری، یه جور نشونه آشکار از عشقی بود که در حال رشد بود.شکمم بزرگ میشد، صورتم گردتر میشد، و من هر روز بیشتر حس میکردم که دارم مادر میشم.تو نی نی سایت خیلی ها از این تغییرات میگفتن.یکی نوشته بود: “اولش از تغییرات بدنم ناراحت بودم، ولی بعد فهمیدم که اینا همه نشونه های بارداریه و باید بهشون افتخار کنم.“یه مادر دیگه میگفت: “شوهرم همیشه به من میگفت که تو بارداری خیلی خوشگل تر شدی.این حرفش خیلی بهم انرژی میداد.“این تغییرات نشون میداد که بدن داره برای یه ماموریت بزرگ آماده میشه.

نوشته های مشابه

یه جور فداکاری عاشقانه بود.

با خودم میگفتم، اینا همه ارزششو داره، چون دارم یه زندگی رو پرورش میدم.همیشه سعی میکردم به خودم برسم و از این دوران لذت ببرم.تغییرات بدن، یه یادآوری دائمی بود که من دارم مادر میشم، یه نشونه آشکار از عشق.

8. خواب های عجیب و غریب، دنیای خیال و عشق

خواب های عجیب و غریب در دوران بارداری، یه جور سفر به دنیای خیال و عشق بود. خواب هایی میدیدم که هیچوقت قبلا ندیده بودم. تو نی نی سایت خیلی ها از این خواب ها میگفتن. یکی نوشته بود: “خواب میدیدم که بچم داره باهام حرف میزنه و بهم میگه چه اسمی براش انتخاب کنم. “یه مادر دیگه میگفت: “خواب میدیدم که دارم تو یه باغ پر از گل قدم میزنم و بچم تو بغلمه. “این خواب ها نشون میداد که ذهنم درگیر بارداریه و داره برای ورود بچه آماده میشه. یه جور پردازش اطلاعات عاشقانه بود. بعضی از این خواب ها خیلی عجیب و غریب بودن، ولی بعضی هاشون خیلی شیرین و دوست داشتنی. صبح ها که از خواب بیدار میشدم، سعی میکردم خواب هامو به یاد بیارم و تعبیرشون کنم. خواب های عجیب و غریب، یه پنجره به دنیای ناخودآگاه بود، یه سفر به سرزمین عشق.

9. حمایت همسر، تکیه گاهی از جنس عشق

حمایت همسر در دوران بارداری، یه تکیه گاه قوی از جنس عشق بود. شوهرم همیشه کنارم بود و بهم دلگرمی میداد. تو نی نی سایت خیلی ها از اهمیت حمایت همسر میگفتن. یکی نوشته بود: “شوهرم همیشه کارای خونه رو انجام میداد و نمیذاشت من خسته بشم. “یه مادر دیگه میگفت: “شوهرم همیشه با من میومد دکتر و سونوگرافی و بهم اطمینان میداد که همه چیز خوبه. “این حمایت ها نشون میداد که شوهرم چقدر منو دوست داره و چقدر برای بچمون ارزش قائله. یه جور تعهد عاشقانه بود. همیشه ازش تشکر میکردم و بهش میگفتم که چقدر برام مهمه. باهم برای آینده برنامه ریزی میکردیم و به روزهای قشنگی که در پیش داشتیم فکر میکردیم. حمایت همسر، یه حس امنیت و آرامش بود، یه تکیه گاهی از جنس عشق.

10. کلاس های آمادگی زایمان، یادگیری مهارت های عشق

شرکت در کلاس های آمادگی زایمان، یه فرصت عالی برای یادگیری مهارت های جدید بود. یاد میگرفتیم که چطور با درد زایمان کنار بیایم و چطور از نوزادمون مراقبت کنیم. تو نی نی سایت خیلی ها از این کلاس ها تعریف میکردن. یکی نوشته بود: “تو این کلاس ها با مادرای دیگه آشنا شدم و تجربیاتمونو با هم به اشتراک گذاشتیم. “یه مادر دیگه میگفت: “تو این کلاس ها یاد گرفتم که چطور به خودم و بچم اعتماد کنم. “این کلاس ها نشون میداد که من دارم برای یه نقش جدید آماده میشم. یه جور آموزش عاشقانه بود. تمرین های تنفسی و حرکتی رو تو خونه انجام میدادم و برای روز زایمان آماده میشدم. همیشه به خودم میگفتم، من میتونم، من قوی هستم. کلاس های آمادگی زایمان، یه سرمایه گذاری برای سلامت مادر و نوزاد بود، یه یادگیری مهارت های عشق.

11. تدارک اتاق نوزاد، خانه ای برای عشق

تدارک اتاق نوزاد، یه جور ساختن یه خانه برای عشق بود. با ذوق و سلیقه اتاق رو تزیین میکردیم و وسایل مورد نیاز رو تهیه میکردیم. تو نی نی سایت خیلی ها از این کار لذت میبردن. یکی نوشته بود: “دیوارای اتاق بچمو با رنگ های شاد رنگ کردم و عکس های بامزه روش چسبوندم. “یه مادر دیگه میگفت: “یه گهواره کوچولو برای بچم خریدم و با پارچه های رنگی تزیینش کردم. “این کار نشون میداد که ما چقدر منتظر ورود بچمون هستیم. یه جور استقبال عاشقانه بود. با خودم میگفتم، این کوچولو قراره تو این اتاق بزرگ بشه و خاطرات قشنگی رو اینجا تجربه کنه. همیشه سعی میکردم بهترین وسایل رو برای اتاقش انتخاب کنم. تدارک اتاق نوزاد، یه نشونه از عشق و علاقه بود، یه ساختن خانه ای برای عشق.

12. ترس از زایمان، عشقی که بر ترس غلبه می کند

ترس از زایمان، یه حس طبیعی بود که همه مادرها تجربه میکنن. ولی عشق به بچه، باعث میشد که بر این ترس غلبه کنیم. تو نی نی سایت خیلی ها از این ترس میگفتن. یکی نوشته بود: “من خیلی از زایمان میترسیدم، ولی وقتی به چهره بچم فکر میکردم، ترسم کمتر میشد. “یه مادر دیگه میگفت: “شوهرم بهم میگفت که من قوی هستم و میتونم از پسش بربیام. حرفاش خیلی بهم دلگرمی میداد. “این ترس نشون میداد که چقدر این مسئولیت بزرگه. یه جور آمادگی برای فداکاری عاشقانه بود. با خودم میگفتم، من باید قوی باشم و برای بچم بهترین باشم. همیشه سعی میکردم اطلاعاتمو در مورد زایمان بیشتر کنم و برای هر احتمالی آماده باشم. ترس از زایمان، یه چالش بود، ولی عشق به بچه باعث میشد که بر این چالش غلبه کنیم.

13. روز موعود، دیدار با عشق پس از انتظار

روز موعود، روز دیدار با عشق پس از نه ماه انتظار بود. لحظه ای که برای همیشه تو ذهنم حک شد. تو نی نی سایت خیلی ها از این روز به عنوان یه معجزه یاد میکردن. یکی نوشته بود: “وقتی بچمو تو بغلم گرفتم، انگار تمام دردام یادم رفت. یه حس فوق العاده بود. “یه مادر دیگه میگفت: “شوهرم کنارم بود و دستمو گرفته بود. اونم مثل من از دیدن بچمون ذوق زده شده بود. “این روز نشون میداد که تمام سختی ها ارزششو داشت. یه جور پاداش عاشقانه بود. با خودم میگفتم، بالاخره دیدمت، کوچولوی من. همیشه سعی میکردم این لحظه رو به بهترین شکل ممکن ثبت کنم. روز موعود، یه روز فراموش نشدنی بود، یه دیدار با عشق پس از نه ماه انتظار.

14. شیر دادن، پیوندی ناگسستنی از عشق

شیر دادن به نوزاد، یه پیوند ناگسستنی از عشق بین مادر و فرزند بود. لحظاتی که هیچوقت تکرار نمیشه. تو نی نی سایت خیلی ها از این حس لذت میبردن. یکی نوشته بود: “وقتی بچم شیر میخورد، احساس میکردم یه ارتباط خاص بین ما وجود داره. “یه مادر دیگه میگفت: “شیر دادن به بچم، یه حس آرامش و امنیت به من میداد. “این کار نشون میداد که من دارم بهترین غذا رو به بچم میدم. یه جور فداکاری عاشقانه بود. با خودم میگفتم، این کوچولو داره با شیر من رشد میکنه و قوی میشه. همیشه سعی میکردم یه جای راحت پیدا کنم و با آرامش بهش شیر بدم. شیر دادن، یه پیوند عمیق بین مادر و فرزند بود، یه پیوند ناگسستنی از عشق.

15. شب بیداری ها، لالایی های عاشقانه

شب بیداری ها در کنار نوزاد، یه جور لالایی عاشقانه بود. با تمام خستگی ها، با عشق ازش مراقبت میکردیم. تو نی نی سایت خیلی ها از این شب بیداری ها میگفتن. یکی نوشته بود: “شب ها که بچم گریه میکرد، با حوصله بغلش میکردم و براش لالایی میخوندم تا آروم بشه. “یه مادر دیگه میگفت: “شوهرم هم تو شب بیداری ها کمکم میکرد و نوبتی از بچه مراقبت میکردیم. “این کار نشون میداد که ما چقدر برای بچمون ارزش قائلیم. یه جور تعهد عاشقانه بود. با خودم میگفتم، این روزها میگذره و بچم بزرگ میشه. باید از این لحظات لذت ببرم. همیشه سعی میکردم یه فضای آرامش بخش برای خواب بچم فراهم کنم. شب بیداری ها، یه نشونه از عشق و فداکاری بود، یه لالایی عاشقانه.

16. خنده های نوزاد، پاداش عشق

خنده های نوزاد، یه پاداش بزرگ برای تمام سختی ها بود. با هر خنده، تمام خستگی ها از تنمون بیرون میرفت. تو نی نی سایت خیلی ها از این خنده ها میگفتن. یکی نوشته بود: “وقتی بچم میخندید، احساس میکردم خوشبخت ترین آدم روی زمینم. “یه مادر دیگه میگفت: “خنده های بچم، انگیزه ای بود برای ادامه دادن راه. “این خنده ها نشون میداد که تمام تلاش هامون نتیجه داده. یه جور تشکر عاشقانه بود. با خودم میگفتم، این کوچولو چقدر شیرینه و چقدر دوست داشتنیه. همیشه سعی میکردم باهاش بازی کنم و بخندونمش. خنده های نوزاد، یه پاداش بزرگ بود، یه نشونه از شادی و خوشبختی.

17. اولین قدم ها، جشنی از عشق

اولین قدم های نوزاد، یه جشن بزرگ از عشق بود. با هر قدم، خوشحال میشدیم و تشویقش میکردیم. تو نی نی سایت خیلی ها از این لحظه به عنوان یه موفقیت بزرگ یاد میکردن. یکی نوشته بود: “وقتی بچم اولین قدم هاشو برداشت، فیلم گرفتم و برای همه فامیلامون فرستادم. “یه مادر دیگه میگفت: “شوهرم از خوشحالی اشک میریخت و بچمونو بغل میکرد. “این قدم ها نشون میداد که بچمون داره بزرگ میشه و پیشرفت میکنه. یه جور افتخار عاشقانه بود. با خودم میگفتم، این کوچولو داره دنیای جدیدی رو کشف میکنه. همیشه سعی میکردم یه محیط امن برای راه رفتنش فراهم کنم. اولین قدم ها، یه جشن بزرگ بود، یه نشونه از پیشرفت و رشد.

18. اولین کلمه ها، زبانی از عشق

اولین کلمه های نوزاد، یه زبان جدید از عشق بود. با هر کلمه، بیشتر باهاش ارتباط برقرار میکردیم و حرف هاشو میفهمیدیم. تو نی نی سایت خیلی ها از این لحظه ذوق زده میشدن. یکی نوشته بود: “وقتی بچم برای اولین بار گفت مامان، حس کردم تمام دنیا رو دارم. “یه مادر دیگه میگفت: “شوهرم به بچمون یاد داده بود که بگه بابا. خیلی بامزه میگفت. “این کلمه ها نشون میداد که بچمون داره حرف زدن رو یاد میگیره و با ما ارتباط برقرار میکنه. یه جور ارتباط عاشقانه بود. با خودم میگفتم، این کوچولو قراره با این کلمه ها با ما حرف بزنه و خواسته هاشو بگه. همیشه سعی میکردم باهاش حرف بزنم و بهش کلمه های جدید یاد بدم. اولین کلمه ها، یه زبان جدید بود، یه نشونه از ارتباط و تعامل.

19. تمام لحظات، عشقی بی پایان

تمام لحظات بارداری و بعد از آن، پر از عشق و خاطره بود. از ویارها گرفته تا اولین قدم ها و کلمه ها، همه و همه نشونه هایی از عشقی بی پایان بود. تو نی نی سایت خیلی ها از این دوران به عنوان بهترین دوران زندگی یاد میکردن. یکی نوشته بود: “بارداری، بهترین تجربه زندگی من بود. هیچوقت این روزها رو فراموش نمیکنم. “یه مادر دیگه میگفت: “بچه دار شدن، زندگیم رو برای همیشه تغییر داد. حالا یه دلیل بزرگ برای زندگی دارم. “این لحظات نشون داد که عشق مادری، یه عشق بی قید و شرط و بی پایانه. یه جور فداکاری عاشقانه بود. با خودم میگفتم، من خوشبخت ترین مادر دنیا هستم. همیشه سعی میکنم بهترین مادر برای بچم باشم و تمام تلاشمو برای خوشبختیش بکنم. تمام لحظات، عشقی بی پایان بود، یه سفر پر از شادی و خاطره.

نمایش بیشتر

یک دیدگاه

  1. حالا که این خاطرات شیرین رو خوندم، یاد اون روزی افتادم که تو سونوگرافی فهمیدم دوقلو باردارم! یه لحظه نفسم بند اومد و بعد کلی ذوق کردم. واقعا دوس دارم بیشتر از این تجربه های قشنگ مامایی تو وبلاگت بخونم، مخصوصا درباره چالش های خاص بارداری دوقلو یا چندقلو. اگه دوستانی اینجا تجربه های نابی از دوران باداری دارن، خوشحال میشم تو کامنتا به اشتراک بذارن. این لحظات شیرین همیشه تو دل آدم میمونه و هر بار یادشون می افتی لبخند میزنی 😊

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا